برای خودم متاسف شدم که وقتی فرق ما سه تا رو با آون سه تا خواستم
اسمش گذاشتی حسادت
خاک تو سر من!!!
آخه این چ شکلشه که هر روز بدم کار
عصر خواب
البته وسط کار هم خواب
شب هم خواب!
پس آون پولا که دادم کتاب خریدم هو تو تو؟
چه حس خوبی داره دیدن بچه ها یی که بالباس نو ها دنبال مامان و بابا تو خیابون... به سمت دزد و بازدید عیدانه
از آون شب هاست که دلم فردا رو نمی خواد
چون باید برم مهمونی و اصلا حوصله شلوغی ندارم
چون تنهایی دوباره تو من، ی خونه دیگه ساخته..
دوباره بی حوصلگی..
میدونم جمع منو از تنهایی در میاره
اما الان سرم درد اومده و به شدت حوصله نداااااارممممممم