مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

!

وقتی. ..

اصلاً ولش کن

داداشتو می خوام چه کار

:(

وقتی میری تو چک نویس هات 

و میبینی یه نوشته هایی هست که نمی دونی برای کی یا چی نوشته شدن. ...

دلم یک نفس راحت می خواد

این روزها که شرایط داره تغییر می کنه، تو نگرانی افسرده نشم... قراره اون 5 بالای وبلاگ آبی بشه شایدم سبز نمی دونم اما حتماً رنگی میشه و این اشک هایی که الان دارن میان خشک میشن. ..

موی تو ...

در نمازم خم ابروی تو پیداست ...

آرام باش...

یادم رفت بنویسم. ..

که آقای آرام،  شادی اش زیاد طول نکشید :-(

سرسختی کوه وارم!

یک حس ناشناخته 

یا جدید

شایدم جدی

که آدم حاضره سختی های جدید و تحربه نشده ی زندگی اش رو کنار آدم های جدید و دوست داشتنی اش تجربه کنه...


همین الان سرسختی همیشگی ام

باعث شد یکم به این حس جدیدم شک کنم...

که واقعاً حاضرم؟ 

یا همین حس لحظه ای بسمه! 


چقدر زندگی کردن من سخته!