مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

این راه باز می شه... به موقَش باز می شه.. به زودیِ زود باز می شه...

همین الانم که دارم شروع می کنم اشکم داره میاد پایین!

انگار یک دختر 10 -12 ساله ام که رفته خرج کرده برام دوچرخه گرفته!

که برم یه دوری تو کوچه ها بزنم سرم بند بشه!

انگار یادش رفته اومد دنبالم و خریدم و انگار یادش رفته برای چی دوچرخه خریدم و انگار یادش رفته که هرگز همراهی نداشتم...

و اینو هر بار البته تکرار می کنه که هرگز ساپورتم نمی کنه!

ولی من ادم صبوری نیستم...

که این بار منو اماده از روی دوچرخه برگردوند که حیثیتش رو نبرم!

مرده شورِ این اشکا...

باید اول روی این ها کار کنم که هی رابراه نیان پایین!

این مخالفت ها همیشگی خواهند بود..