مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

یکی اومد که نتونستم بهش نه بگم...


ذهن که آشفته بشه، از هزار توی رویاش، هر چیزی بیرون میاد

خواب می دیدم بچه ای هست که پدرش کسی دیگه بود

توام بودی

من با تو بودم

ذهنم هزار قصه داره این روزا

اون چیزی که برای همه نرماله برای ما انگار نیست...

داره یک سال میگذره از با تو بودن

تو آغوشت آروم گرفتن

ولی حل نشدن...