مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

خدایا این شادی بمونه همیشه... مرسی.

یه کاری کردی با من...

دلم بوسیدن لبهاتو خواست...

یه جوری نزدیکم می شینی دلم می خواد آغوشتو

هر چی می گم نکن

کار خودتو می کنی...

و حس می کنم هر بار می گم نکن، اما بعدش سرم رو یم ذارم روی پات و می بوسی سرم رو...

همه چی آرومه کنار تو...

باید تلاش کنم از آینده نترسم. باید تلاش کنم هر روز بیشتر حست کنم...


و خنده دار تر اینکه اینقدر نزدیک شدی و ازت خواستم فاصله بگیرم که داشتم از نیمکت پارک می افتادم پایین :)))))

و چه شب قشنگی بود تو اون تاریکی و ماه و من و تو و آبی که ریختم تو صورتت...

چقدر داشتنت خوبه مهربونم… چقدر آغوشت رو دوست دارم...

و چقدر می دونم چرا بعضی وقتا کلاهتو از سرت بر میداری و هی بهت می گم سرت بذار...

چقدر می دونم بوسیدنم، بوسیدنت، لذیذترین حس دنیاست...

ولی زوده/ لبهات زوده...

گل نرگس

دیشب یک هدیه واقعی بهم دادی...

خدات با من فرق داره 

همین...

من بهت توهین نکردم که تو بابتش 24 ساعت بیشتر...

من و خودت رو آزار دادی...


دوستت دارم شاید

[1/21, 23:43] : من با تو دوتایی از سره کارمون برگشتیم زمستونه و شب در ضمن خیلی هم خسته ایم شام نداریم به کسیم حال درست کردنشو نداره پس تخم مرغ میخوریم بعدش من یکم موزیک گوش میدم توام میری حموم بعدش میای پیشه من کنار بخاری چون بیرون خیلی سرده و بغلت میکنم و به خیلی چیزا فکر میکنیم به قبلا به بعدا ولی همو داریم بعد همونجوری تو بغلم میبرمت تویه رختخواب تا فردا صبح که یه روز دیگه شروع میشه

[1/21, 23:45] : ی سکو تو آخرین مسیر ساخته شده صفه هست 

تابستونه 

و عصر 

نشستیم لب اون و پاها مون آویزون 

دستم تو دستته 

داری ور میری به انگشتر جدیدم


 و دیگه نمی ترسیم از اینکه کسی ما رو ببینه 

مثل همیشه کنارت آرومم

[1/21, 23:46] : نمیشه اون وسطاش یه بوستم کنم