مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

خسته ام ...

خسته شدم، باور کنید خسته شدم، از همه تان دارم بیزار می شوم! 

خسته شدم از بس سمبل دین داری بودم برایتان! 

خسته شدم از بس بین تان سکوت کردم و حرف های نا گفته تان را با حضور من بر سر زبان هایتان آوردید! 

خسته شدم از بس حرف هایتان را جویدم و قورت نداده دادم بیرون!

طاقتم دارد تمام می شود،  

من خودم هستم 

لطفا شما هم خودتان باشید 

لطفا وقتی می خواهید بگویید این کار اشتباه است مرا از راه نرسیده سوال زده نکنید! 

بگذارید فکر کنم هنوز دوستتان دارم... 

بگذارید احساس کنم با همه ی چون شما نبودنم باز هم میان شما هستم، با شماهستم 

بگذارید بینتان نفس بکشم 

بگذارید وقتی با شما هستم تنها نباشم 

بگذارید تنهایی ام سنگین تر نشود 

بگذارید احساس کنم هنوز هم احترامی هست 

بگذارید فکر کنم فقط مثل هم نیستیم، خون هایمان یکی است! 

بگذارید دوستتان داشته باشم 

بگذارید تنهایی را به شما ترجیح ندهم! 

بگذارید ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.