وقتی می نشینی جلویم می گویی و می خندی و هر چه دلت می خواهد را به من نسبت می دهی و او پشت به من، روبروی تو نشسته حرف های تو را باور می کند با خودم می گویم :
تو آخر درست بشو نیستی!
دیگر عادت کرده ام...
خنده ات را بیشتر دوست دارم، هر چه می خواهی بگو، تو برایم دوست داشتنی تری،
کاش می دانستی...
واقعا نمی دانی؟