یک وقت هایی لب هایم را می گذارم روی هم و اصلا نمی خندم!دست خودم نیست، چند دقیقه ای این طوری هستم تا اینکه یادم می آید چقدر اخم کرده ام!
مثال تلخی و یک مَن عسل می شوم! دقیقا مثل همین الان که پای ظرف شویی دارم ماهی تابه ی شیری را می شویم و بیچاره مامان که باید چند دقیقه ای مرا تحمل کند این شکلی!