مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

تو ام بخواه ...

حس فوق العاده ای هستش وقتی برات از قدیما بگه که بغلت کرده بُردَدِت  بیرون و گذاشته ات زمین و گفتن می افتی ولی اون سیخ وایساده گفته نه... نمی افته، حتی راه بری و نیفتی... 

 

حس خوبیه،‌خیلی خوبه، 

   

این یعنی چی؟

 

از اول خواستی که رو پا خودم وایسم  ؟

از اول جلو جلو بزرگم کردی (ولی بعدش یادم نمی ره چند بار کوچیکم کردی! یا سعی کردی بگی کوچیکم!) ؟

از اول اعتماد به نفست به سقف می خورد ؟

از اول ... 

دیگه نمی دونم از اول چی؟ 

اما از اول تا این آخریا مرتب پشت سر هم نگفتی دوستت دارم، بوسم نکردی، بغلم نکردی فشارم بدی،  

ولی از اول امنیتم بودی... 

و حالا برمی گردی بهم میگی پشت این امنیت خیلی چیزا هست،  

بله می دونم هست، کور نیستم که هست، ولی اون پشتن، پیدا نیستن،‌ من همه چی رو ، رو می خوام،‌می خواستم، تو ام بخواه... 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.