مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

من تنها نیستم...

این جمله ی آخری تو پست قبل منو یاد یه چیزی انداخت.  

اینکه گاهی می ریم یه جایی و یه چیزی به یه کسی می گیم. بی مقدمه. بی دلیل. یا هر چی... 

بعد نمی دونیم که دلیلش چی می تونه باشه یا اصلا ما شاید فکر کنیم که الکی به یه جایی رسیدیم! 

ولی امروز یعنی الان فهمیدم که این چیزا هم عین افتادن اون برگ درخت از درخت تصادفی نیست... 

امروز تو شهرم یکی پیام گذاشت و نوشت دل آرام باشید 

و حالا که تو جمله ی آخر پست قبل خودم اینو نوشتم یاد دیشب افتادم که چقدر آروم نبودم... 

نمی دونم شاید خدا فرستادش تا بهم انرژی بده و این یعنی که من تنها نیستم... 

و این می تونه که یه شکرانه داشته باشه، خـــــــــــــــدایا شکرتــــــــــــــــــ ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.