مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

نگاه خندونت...

چه راحت می تونم یه حس خوب رو که توچند پست قبل هی هستش رو خوشگلترش کنم ... که تبدیل نشه به یه حسرت که راحت تبدیلش کنم به حس خوب و قشنگی که می تونم داشته باشم. که هی نشینم داستان سرایی کنم و حرص بخورم که بخندم و خوشحال باشم برای حسی که دارم. برای حس قشنگی که به تو دارم. برای خنده ای که دوستش دارم. برای همه ی خنده هایی که دوستشون دارم... که حالا تو ام بهشون اضافه شدی و من موندنت رو دوست دارم. از بودنت خوشحالم. از نگاه خندونت... دلم نمی خواست حسرت بشی که نشدی... خدایا شکرت...ممنونم خدا... مرسی...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.