مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

خنده ات رو دوست دارم.

بعد تو نمی دونی که من دلم واسه خنده ی تو تنگ شده بود ولی وا نایستادم برای سلام! تا وقتی یه ساعت بعدش سلام دادیم به هم و ... و یادم نمی ره وقتی دیدم همونی هستی که کوچیکتری از دختری که می دونم از من کوچیکتره، رویایی نبود که بخواد نقش بر آب بشه، خنده ی توئه که حک شده تو ذهنم، دوستش دارم، براش آرزوی های خوب خوب دارم و تکرار می کنم که دوستت دارم... با همه ی مکافاتش!
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.