نمی دونم امروز چی می شه؟ چه طوری می شه؟ اما یه حس خوبی دارم از چند ماه پیش تا حالا، یه حس نابی که از تکرار تو داره نشاط می گیره، از اولین باری که منو کشوندی سمت خودت با اون اسم فامیلی خاصت تا اون موقعی که داستان شدی رفتی تو چشام و من هنوزم از تکرار تو دلشادم، دوستت دارم، برای امروز دوستت دارم، برای امروز که انگار می تونم نفس های تو رو لمس لمس کنم، آغوشی که تو رو داشته رو می تونم حس کنم، به این همیشه بودنت می بالم، به داشتن تو می بالم، به اینکه دیشب ان شا الله اسم منم تو ذهنت بوده به خودم می بالم...