مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

چشم براه...

نمی دونم امروز چی می شه؟ چه طوری می شه؟ اما یه حس خوبی دارم از چند ماه پیش تا حالا، یه حس نابی که از تکرار تو داره نشاط می گیره، از اولین باری که منو کشوندی سمت خودت با اون اسم فامیلی خاصت تا اون موقعی که داستان شدی رفتی تو چشام و من هنوزم از تکرار تو دلشادم، دوستت دارم، برای امروز دوستت دارم، برای امروز که انگار می تونم نفس های تو رو لمس لمس کنم، آغوشی که تو رو داشته رو می تونم حس کنم، به این همیشه بودنت می بالم، به داشتن تو می بالم، به اینکه دیشب ان شا الله اسم منم تو ذهنت بوده به خودم می بالم...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.