مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

آخ !

من عادت کردم به این پیچوندنه... نمی دونم از کی؟ از کجا؟ اصن چرا؟؟ 

اما عادت کردم که همه چیو بپیچونم، 

نمی دونم شاید چون هیچ وقت دوست نداشتم کسی منو بدونه! 

شایدم می ترسم! 

این شاید ها مهم نیست.  

 

مهم اینه که من الان پیشونی م بی خودی داره درد می کنه بعد دردش تا اون ور سرم، یعنی پشت سرم می کشه، بعد کلا این اتفاقا کلا تو نیم کره راست هستش. 

یاد اون موقعی افتادم که دردِ عین تخم مرغی که ... افتاد تو سرم! 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.