مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

آروم باش...

چرا همیشه باید درگیر این باشی که چی چی کار می کنه و تو این وسط چی کاره ای؟

چرا همش درگیری که کسی بد در موردمون فکر نکنه

چرا این طرز فکرت رو داری تو کله ی منم می کنی؟

مگه غیر از اینه که من باید پیش خودم از خودم راضی باشم؟

ظرف ها رو هر کی که شسته و الانم هر کی هر کار می خواد کرده باشه

من پیش خودم راضی ام

اینقدر مدام یادم ننداز که فلانی تو چشم بقیه کار کرده و تو نه، اسم اون تو چشم بقیه اس و تو نه، 

اینا به من چه؟

مگه نه اینکه اون خدا بیامرز شد و ما هنوز مبهوت...


تو اصلا اینو نمی بینی که وایمیسه پشت سر اون خدا بیامرز حرفاشو طوری بیان می کنه که بخندن؟

اینا رو ببین

نه اون کردن هامون رو ندیدن...


کاش یکم کمتر منفی می بافتی...

یا ...

نمی دونم.

آسوده تر زندگی کن.

به بودنت احتیاج دارم...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.