این روزا که غذا پایین نمی ره
به جاش یه بغض گنده اس که اونم ن پایین می ره نه...
آخرین غذایی که داشت می رفت پایین آبگوشت بود. خونه ی مادر بزرگه...
یادته سعیده؟
همون موقع بود که تموم جونت لرزید...
همون موقع که آخرین لقمه هاشو داشتی می خوردی.
چقدم گشنه ات بود...
چقدر داشت می چسبید به جونت...