مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

پایین نمی ره...

این روزا که غذا پایین نمی ره  

به جاش یه بغض گنده اس که اونم ن پایین می ره نه... 

 

آخرین غذایی که داشت می رفت پایین آبگوشت بود. خونه ی مادر بزرگه... 

یادته سعیده؟ 

همون موقع بود که تموم جونت لرزید... 

همون موقع که آخرین لقمه هاشو داشتی می خوردی. 

چقدم گشنه ات بود... 

چقدر داشت می چسبید به جونت...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.