مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

روال، عادی نیست!

معمولا یک سری آدما هستن که بهشون می گن آدمای سر به راه، زندگی شون روالِ عامی داره و درس خونده یا نخونده، سربازی می رن، یا اگه خانوم باشن هنری یاد می گیرن و خونه داری یاد می گیرن یا سر کار می رن و سربازی( اگه پسر باشن) و بعد کم کم زندگی رو جمع می کنن و سروسامونش می دن و به موقعش میرن ازدواج می کنن و بچه دار می شن و همه کارشون رو اصول و زندگی شون روال عادی شو داره  و هر روز برای بهتر شدنش و آینده ی قشنگش تلاش می کنن و همه ی نداشته ها یا داشته های خودشونو تو زندگی ای که دارن می سازن، آروم آروم به دست میارنو کلا حس خوشبختی دارن... 


و معمولا یک سری آدما هستن که بهشون می گن آدمای ... نمی دونم شاید بعضیا بهشون بگن سر نا به راه! منظورم کسای هستش که روالِ عادیِ زندگی رو طی نمی کنن .. عقاید خاص و ایده آل های خاص شون باعث روالِ خاصِ زندگی شون می شه و در نظر اون آدمای گروه اول شاید راه به خطا رفته اند... البته شاید...


این روزا دور و برم همه جور آدمی هست، از اون آدمی که روالِ عادی زندگی رو طی کرده و سروسامون گرفته به قولِ قدیمی ها تا اون آدمی که مدام از ایده آل هاش حرف می زنه و دوست نداره ازدواج کنه چون براش سخته مسئولیت زندگی رو قبول کردن، براش سخته از خودش پایین اومدن، براش سخته عادی زندگی کردن، زیر مشکلات خم شدن، گذشتن...


گاهی فکر می کنم من اون دسته دومیه هستم، ازدواج اولویت زندگیم نیست، بود.. اما الان نیست، دارم دنیایی که دوست دارم رو می سازم، دنیایی که ازش لذت ببرم، دارم شخصیتی از خودم می سازم که حتی اگه خوش خوشانم نشه، ولی دارم براش تلاش می کنم، دارم به چیز هایی فکر می کنم روالِ عادیِ زندگی نیست، رسیدن به موی سپید به رنگ دوندونای سپید تهشه شاید!سالِ ازدواج تعیین می کنم و زندگی ای که خودم باشمُ خودم، دارم سعیِ خودمو می کنم که بسازم... اونی که می خوامو.. در نهایت خودخواهی شاید!


و چقدر سخته این تفاوتارو داشتن! و مدام به خود دیکته کردنِ این تفاوت چقدر بی عقلیه شاید! 



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.