مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

من نه منم

باید بگم لجم در اومد که وقتی سر سفره جا نیست بر می گرده می گه سعیده باید اونجا تو بیای این ور؟

مگه اون بی شعورِ ... (:|) چی چیه که بعد باید با من جابجا شه؟

اصلا سرم بالا نیومد که بگم کی چی گفت!

به من ربطی نداشت!

خودش جاشو وا کرد چهارزانو نشست نونشو خورد و وخی زاد رفت :|

منو این همه نخواستنِ آدم ها شایسته نیست

اما این زندگیِ بالا پایین شده داره یه سری آدما رو از یک سری دیگه جدا می کنه که منِ دیسیپلین شده یِ روزهای دور برای خواستن آدم ها برای خودم برم زیر سوال

که این نیست رسمش

و مدام تو گوشم باشه که برای اذیت کردن باید اول اذیت بشی

و این عکسش بشه که برای اذیت نشدنم هم دارم اذیت می شم

وقتی مدام نادیده می گیرمشون و نبودنشون ندیدنشون باعث خرسندی ام میشه...

من این آدم نبودم

من

من

زیادی مَن شدم!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.