دیروز حالم بد نبود از نشدنِ اتفاقی که دوست داشتم بیفته. اما خیلی اعصابم داغون بود. یعنی زیاد فکر می کردم و نشد حتی روی کتابی که گرفتم دستم تا فکرم مشغول باشه تمرکز کنم!
ولی الان حالم بهتره. ظهر با بابا رفتیم کوه کافره و کلی عکس انداختم. و کلی خوش گذشت و کلی حال کردم.. آخه بعد از مدت ها رفتم کوه... باید استوار باشم...
راه باز می شه...
قطعا