مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

:X

بعضی خاطره ها لعنتی ترین اتفاق ها هستن...

گاهی سالها بعد، یک نفر برای یادآوریِ روزهایی که زیادی احمقانه بودند، می آید می نشیند و برای خوانش خاطراتت زور زیادی می زند... و تو هی آنها را به عقب می رانی، باید سکوت کرد و برای روزهای نیامده، آرزوهای بلند بکنی... این روزها، خاطراتِ روزهای ده سالِ پیش اند...

نظرات 1 + ارسال نظر

مرور خاطرات گاهی تلخ و سخته

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.