مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

این هرگز هایی که یک روز جانم را می گیرند...

خب کار داره، نمی تونه ول کنه نیم ساعت وسطش بیاد تو رو ببره که تنها نخواهی بری اونجا...

باید خودت بری

بی کَس

همون یک بار هم که اومد، رفت که کباب بگیره...

به خاطر تو و کاری که داری براش زندگی ات رو می ذاری، هرگز کاری نمی کنه...

هرگز توسطش تشویق نمی شی...

و هرگز نمی فهمه تو الان داری گوله گوله اشک می ریزی...

هرگز...

+پس چه طوری برم؟

- نرو

+ :| 

+ :((

به همین سادگیه برای اونها، و برای من به شدت سخت...

هرگز نمی فهمید...

ه ر گ ز ...

الحمدالله رب العالمین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.