مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

یادت بمونه لطفا!

ببین خب اینکه مدام بهت یاد آوری می کنم که پول من چی شد!!!!

به دلیل نیازی نیست که بهش داشته باشم، 

برخلاف فال و قال ها که می گن از دختر بهمن یه بار قرض کردی دفه ی دومم اشکال نداره، دفه ی سوم دیگه سمتش نرو ، شاید چنین دختری نباشم، البته فقط شاید! نمی دانم!

اما قطعا دلم نمی خواد دفه ی بعدی وجود داشته باشه که صاحب پوله، بگه چی شد پس!!!

هرچند آرزو می کنم که فعلا به فراموشی اش ادامه بده ... 

واگر نه من آدم خرج کنی هستم... نیستم؟

آجی

آجی آجی گفتنت رو دوست دارم، حتی اگه از روی عادت یا هر چیز دیگه ای باشه...

حتی اگه بی نسبت ترین آدمای روی زمین باشیم...

شاید چون همیشه از داداش گفتن و آجی شنیدن لذت بردم... حتی اگه تجربه اش نکرده باشم...

میگی: می دونی چه حسی دارم آجی؟

می گم:کاش می نوشتی، زیاد می نوشتی.دوس داشتم جای تو بودم هزار خط می نوشتم

بگو، چ حسی؟

میگی: راهی که میرما، فقط می رم..

حالا یه قول بده

میگم:چه قولی؟ یعنی چی؟

میگی: خواهریا در حق زن داداشت تموم کن

میگم:واضح حرف بزن..

می خوای چی کار کنی؟

میگی:کار خاصی نمی خوام بکنم..

باپای پیاده می رم کربلا ولی حس می کنم برگشتی تو کار نیست.. حس می کنم بی اختیار برمیگردونند اصفهان.... قول بده

میگم:قول می دم..

حرفاتو می نویسم نگه می دارم..

میگی:قول بده خواهریا در حق زن داداشت تموم کنی

میگم:قول می دم

میگی: یه قول دیگه

میگم: دیگه چی؟ بگو..

میگی:فقط برا مراسم تشییع جنازم حتما باشی.. مراقب خودتم باشی

میگم: :-) تو شهید شو من با کله میام..


حالا فکر کن وسط پیامای تو یه هو یکی پیام بده: تو رو خدا 1 روز بیا دانشگاه دلم برات تنگ شده، بعد من بدون خوندن اسم کسی که پیامو فرستاده، دلم هری بریزه پایین، که چرا این ی هو لحنش همچین شد؟ حالش خوب بود که.. بعد بخونم اسم کسی که پیام داده و حدس بزنم که اصن پیامه برا من نبوده!


میگی: راضی نیستم زن داداشتا اذیت کنیا

میگم:من زورم به تو نمی رسه این همه حرص میدی، به اون برسه؟ وصیت کردی کجا بخاک بسپارنت؟ اصن وصیت نوشتی؟

میگی:خیلی نگران ... م.. یا برمیگردمو مثل چشام ازش مراقبت میکنم، اگه هم برنگشتم تو مراقبش باش..اول سپردمش ب خدا، بعد خودم و بعدش ابجیام

کنار خاک عمو خدابیامرزم.. ب ... گفتم، می دونه..وصیتم امادست

بگم: اصلا دلم نمیاد بگم ان شاا... سالم بریوبرگردی،اگه خدا بخوادبری و شهید برگردی

میرن ناراحتیا...

همه ی ناراحتی ها می رن... وقتی دل آدم به جای دل بستن به این ادمای زمینی بسته بشه به اون ادمای اسمونی...

وقتی اون ادمای اسمونی، واسطه ی دل ما ادمای زمینی بشن...

حلالِ حلال...

بهت می گم: مگه چی کار کردی که حلالت کنم؟

میگی که: "خیلی بهت بدی کردم چون بد بودم..احترام بزرگیتا به جا نیاوردم.. بهت بی احترامی کردم..هر کاری کردم جز خوبی در حقت.."

نمی دونم رو چه حسابی اینا رو می گی.. ولی همین که می گی خوبه.. به بچه بودنت که اذعان داری خوبه، اینو زیاد قبول دارم، حتی اگه نباشی.. نه به خاطر شکل رفتارت با من، نه، به خاطر رفتارای دیگه ات.. امیدوارم رفتی و برگشتی یکی دیگه ببینمت.. هر چند حتما یکی دیگه هستی که داری می ری کربلایی بشی...


سه سوته پرید...

من برای تو اومده بودم، برای تو شب که رسیدم خونه حرف شنیدم، برای تو وایسادمُ فریاد شنیدم، وایسادم حرص های خورده شده ی تو سینه ی کسی رو فریاد گونه شنیدم، به خاطر تو...

تو که زائر خونه ی حسین علیه السلام هستی ان شا الله...

رسمش این بود؟ که چهار ساعت بشینم منتظر تو، تو بعد بیای بشینی پشت سر من؟

منم حرف زیاد داشتم... یادم رفته بودشون، اما حرف زیاد داشتم... نزدم، 

مهم نیست... 

بغضم که سه سوته پرید همه چی پرید...


می دونی همش امروز فکر می کردم ارزش این همه احترام رو داری؟

بی خیال بازم...


هه امشب با خودم فکر می کردم، یعنی به خودم مفتخر بودم که هنرمند می باشم، یعنی داشتم هندونه زیر بغل خودم می ذاشتم که ... حالا پیام بازرگانی بگم که چند قاچ هندونه هم بابایی اورد برام که بخورم. هندونه خور نیستم، یعنی سردی ایم می شه، بخورم احتمالا تا صبح خوابیدم تو دستشویی! ولی گرفتمش. می خورمش... خلاصه.. داشتم می گفتم.. داشتم کلی به خودم می بالیدم، احترامات فراوان قائل می شدم، اصن کلی داشتم خودمو تحویل می گرفتم که من هنرمندم! حساسم، همینه که تندتند زودزود گریم می گیره! بغضم می گیره، حساسمو زود بهم بر می خوره! اصن کلی گذاشتم تو چنته ام، کلی خودمو بردم بالا! کلی پر دادم خودمو.. اصنم مهم نیس که حساسیت این روزام ربطی به هنرمندبودنم داره یا نداره، مهم اینه که اون لحظه جو مرا گرفت! کاش عین اون میمونه 120 کیلومتر می رفتم بالا و می اومدم پایین... این روزا که هیجانات زندگیم بالاست، مدام سینه ام درد می گیره، مثلا حساسم، هنرمندم :دی بعد تند تند گریم می گیره و اینا.. اون بازی جدیده که تو موج های آبیِ مشهد هس، سقوطه رو دوست دارم تجربه کنم! هیجان اون فوق العاده اس.. فرق می کنه با هیجان اون لحظه ای که بغضه هی هر چی بش گفتم آروم باش، باز نا آرومی کرد... اصن جنسشون فرق می کنه، می دونی که ؟

خب از همه چیز بگذریم، دعا می کنم حیرون بشی تو بین الحرمین... ندونی کدوم وری بری... اون موقع منم یادت بیام... که یه بار برام پیام دادی که حیرون بشم بین الحرمین.. حالا تو داری زودتر می ری... الهی که بری... بغض من که رفت... مهم نیست... 

اینجا چه هوای خوبی داره...

چه خوبه اینجا هست

که بد و خوبِ حالم رو بنویسم! که تو عصبانیت نرم به طرف بگم!

فکر کن بری بهش بگی حالم ازت به هم می خوره!


بعد از اون دسته آدما هم باشی که تا صدای طرفو می شنوی اصن یادت باره یه شب نشستی گریه کردی!

برای یه چیز شاید بی خودی! که برا تو با خودی بوده احتمالا!


کلا خقلتی ام برا خودم! خدا!

پادرمیونیِ فینگیل

مثلا یه دوست خوب باشه، بعد همون فینگیله باشه، فسقلی ام باشه،

بعد بیاد 20 دقه زبون بریزه..

بعد برم بشینم با زورگویِ نوشته های قبلی حرف بزنم، بگم که حس کردم داری زور می گی، بگه نمی خواسته زور بگه، بگم از پیامای اون یکی فینگیل ناراحت نشدم، بگه که فکر کرده ناراحت شدم، بگم و بگه... بخندیم...


بعد برا دوست فینگیلم بنویسم که باید دوستای خوبو روی پر قو نگه داشت، حتی اگه زدی تو گوشش!

بعد خوشحال باشم برا بودنش...


بعد همه ی حرصای دیشب رو هوا!

دروغ نگفتی... ولی راستشم نگفتی...

ته خط همیشه ته همه ی غلط های اضافیه آدم نیست، ته همه ی ندونم کاری ها و گند هایی که می زنیم نیست

می تونه تهِ همه ی روراست نبودن های آدم ها باشه، که در مقابل روراستیِ آدم راست نیستن...

با کسی دیگه قرار داری؟ خب داشته باش.. نمی گم که چرا؟ می گم؟

فقط یه کلوم بگو که چه خبره؟

نذار از یکی دیگه بشنوم...


نمی دونم خب، شاید یه جایی یه رفتاری از خودمم سر زده... که کسی رو اذیت کردم... دنیا عمل و عکس العمله دیگه...

یه دنده!

لجبازی رو هم به مجموعه خصایص خوشگلم باید اضافه کنم!

فردا خوبه.. بد نیست.. عصبانی نیستم..

آدمم دیگه...

یه وقتا دلم می خواد دلتنگیمو ببرم در خونه ی کسی که خیلی وقته نیست. نباید باشه...

نیست باید باشه...

بعد بشینم براش گریه کنم


فردا باید برم بشینم گریه کنم...

اره فردا روز خوبیه...

کاش یکم این گریه ها بمونن برا اونجا..