مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

سر خیلی چیزا کنار اومدی... اینو حتما باید کنار بیای...

یه وقتای هست تو زندگی آدم که آدم حتی نمی تونه با خودش توافق کنه چه برسه با کسی دیگه، همش داره می جنگه، سر بودن و نبودن،‌ سر خواستن و نخواستن، سر توقف کردن یا ادامه دادن، سر کنار اومدن و نیومدن، سر موندن و نموندن،‌ سر گفتن و نگفتن،‌ سر ... 

خب سر خیلی چیزا، خیلی چیزای که آدم هی سر هر کدومشون هی با خودش می جنگه، یه جور دو راهی هایی که راه ندارن برا رفتن یا نرفتن، یه جور حس های دوگانه که حتی ممکنه بقیه رو به شدت اذیت کنه،‌ بقیه هایی که دوستت دارن و از این شکل بودن تو در عذابن، از این بی خودی بودنت به سختی می اندازی شونُ‌ یه جورای یه جاهایی اگه به سیم آخر بزنن و یا حتی بکوبوننت زمین شاید برنگردی بگی به تو چه،‌ کتک خوردی ها .. اما همون طوری بشینی رو زمین و زار زار گریه های بلند بلندی بکنی که گوش خودت هم حتی تعجب کنه از این رنجه! 

حال بدیه این حاله،‌ تجربه اش رو حتی نمی خوام برای کسی تصور کنم، که بخواد بشینه سر بودن ها و نبودن ها تصمیم بگیره،‌ سر بودن ها و نبودن هایی که یه روزی آرزو کرده باشن، و حالا عین یه اولاغ(!) گیر کرده باشه تو یه چاله ی گِلی شایدم گُلی که بقیه ای هم نیستن نجاتش بدن! زورش هم به خودش نرسه... 

و سخت تر اینکه یه وقتای قبولش می کنی برای همیشه بودنشُ کلی فلسفه می پیچی برای بودنش و حتی حضورش عین همیشه(همیشه..) عین اولین روز، تو رو به وجد میاره ولی یه وقتای هم هستش که این حسه تبدیل به یه حس بد می شه و ... 

  

 

سعیده تو اصلا بلدی کنار بیای؟ فک کنم بلد باشی،‌ خیلی وقتا کنار میای، خیلی وقتا سکوت می کنی و کنار میای، این یکی رو خوب بلدی، خوب بلدی از محیط و آدمای که مال تو نیستن و حس و حالتو داغون می کنن و حوصله ات رو سر می برن جدا بشی و تو خودت باشیُ‌ از بودنه لذت ببری... 

این نه اون حسِ بودُ اون حوصله ی سر رفته، اما فک کنم روزی ۱۰ بار باید به خودت بگی کنار بیا. خودت خواستی،  

 

کنار بیا خودت خواستی 

کنار بیا خودت خواستی 

کنار بیا خودت خواستی 

کنار بیا خودت خواستی 

کنار بیا خودت خواستی 

کنار بیا خودت خواستی 

کنار بیا خودت خواستی

کنار بیا خودت خواستی 

کنار بیا خودت خواستی

کنار بیا خودت خواستی

می دونی وقتی آدم فکر می کنه خودش خواسته دیگه به غلط کردن افتادن خنده دار ترین اتفاقه، تحمل نه،‌باید کنار اومد،‌باید اول کنار اومد باهاش، بعد آسته آسته دورش رو یه خط قرمز کشید و بعدش گوشه ی چشماتو با انگشتای سبابه ات پاک کنی...

باش

باش 

فقط باش 

فقط عین قدیما باش... 

 

خواهش می کنم!

خواهش می کنم 

خواهش می کنم  

خواهش می کنم  

خواهش می کنم  

خواهش می کنم  

خواهش می کنم  

 

یه وقتای تعارف کم میارم! همش خلاصه می شه تو خواهش می کنم!