مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

صدای تو

صدای تو قوی ترین ترانه ی هستی نیست قطعا. 

اما قطعا تکرار ترانه های عاشقانه ی زمستانی است که خیلی قبل ها باریده بود... 

همان وقت ها که باکره های شهر پنجره ها را سیمان می گرفتند و حالا باکره فردا ها... 

 

آوار نمی شود 

نبودنت بر عریانی خاطرم،  

شاید همین حوالی  

داری پرسه می زنی  

این روزها که نبودنت  

شاید تکراری نیست... 

و امیدهای فردا ها 

بیکرانگیِ زمستانی سرد را نوید نمی دهد 

شب هایی 

که خاطره ی نگاهت  

بیدارم نکرد... 

و باران را  

تنهایی قدم زدی... 

مرد شده بودی بچه !

وایساده بودی یه گوشه عین بقیه ی آدمای که اومده بودن، با لباس مشکی فکر کنم! 

رد شدم از چهره ات، فکر کردم آشنایی، برگشتم دوباره نگات کردم اونی نبودی که فکر می کردم! 

رفتم پرسیدم دیدم همه درگیر توان! 

حتی بزرگترا !  

حتی به دید زدن جناب عالی می پردازند! 

خب زیادی تغییر کردی! موهات همچین از حالت سیخکی در اومدن! ریشات هم زیادی مردت کرده بودند بچه!

کاهو

شب یلدا داشتم کاهو پاک می کردم یاد سیزده بدر ده سال پیش افتادم! 

که داشتم کاهو پاک می کردم! 

این بار دیگه یاد گرفتم خوب تمیز کنمااا 

یه جوری تمیز نمی کنم بعد از تموم شدن کارم تو دور ریختنی های کارم یه کیلو کاهو جمع کنی!!

همه ی تو هست جز جسمت...

می دونی از چی خوشحالم؟ 

از اینکه خنده ات هنوز یادمه 

از اینکه اون روز هر بار گفتی شیرینی دادمت 

از اینکه اون روز دیگه با هم عکس گرفتیم 

از اینکه اون روز رو هیچ وقت یادم نمی ره به همه عیدی 50تومنی دادی جز یکی...بی عدالتی نبود. 50 تومنی ها تموم شد از بس زیاد بودیم به آخریه 100 تومنی دادی... 

خوشحالم که این آخری ها بوسیدمت.خجالت می کشیدم اما گذاشتمش کنار و اومدم بوسیدمت... 

حتی دستت رو فشردم... 

 

نبودنت خیلی سخته...