مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

مغزِ بادامیِ نَنه 5

من؟ یک سعیده...

خنده ی تو

تو شاید ندونی اما دیروز و امروز هی نگام کردی و هی ریختی تو دلم با اون خنده هات! هی نشستم یه لحظه هایی ش رو گریه کردمُ آرزو که شیطون نباشه این وسط! این لحظه هایی که حتی حسادت می آد وسط و اینکه حتی حس اینکه کوچیکتر باشی و عین همه ی وقتهایی که با کوچیکتر از خودم راحتم آدم های کوچکتر از من هم با من که بزرگترم هم راحت باشن. حالا من موندم و خنده ی همیشگیِ تو روی لبهات... و اینکه چرا حتی این اینجا ثبت می شه؟! که حس بوده فقط؟ که چی بشه؟ که یه اضطراب دیگه...؟ که هر چی می خواد بشه. این حسه منه نیست؟ هست دیگه...

شادی ات آرزومه...

من سعی می کنم از این رفتار تو ناراحت نشم که رفتارت این شکلیه اما امیدوارم که اینقدر نا امید نباشی، که اینقدر بی تفاوت نباشی، اینقدر دمق نباشی، تو خودت نباشی، بخندی، شادی ات تو دلت بیشتر از رو لبات باشه، زندگی ات پر از رنگ باشه و نگاهت زیباتر... من هم سعی می کنم این جواب ندادن هات رو به دل نگیرم وقتی کلی دارم تلاش می کنم که متقاعدت کنم بخندی به زندگی، شاید یه روز خودم یه جایی همین شکلی بودم، عمل و عکس العمل... امیدوارم انرژی ای که بهت دادم رو بگیری، تو وجودت پر بشه از خنده، شادی و آرامش... دلم نمی خواد این همه سرد باشی و عین یخمک! دلم می خواد عین یه چای داغ باشی که دستام بهش می خوره گرم گرم بشم از وجودش، دلم یه دنیا آرزوهای خوب برات می خواد. یه دنیا لحظه های ناب... تو پیش من نباشی ولی شاد باشی...دوستی ها شاید یه زمانی درگیرِ درگیری های زمین می شن و سرد می شن. من تلاشمو می کنم که بیای بیرون از این زندگی ای که داری اما تا خودت نخندی دنیا به روت نمی خنده. امیدوارم شاد باشی دارم به این فکر می کنم که تو حتی شاید متوجه ناراحت شدن من نشده باشی... و اینجا قسمت خنده دار این حس منه... که می شینم اینجا این حسو می ریزم تو دنیا و خودمو خالی می کنم... که از تو دلگیر نباشم.

پُره!

به این فکر می کنم که زیادی مغزم پره! جایی برای درس نداره! اما باید داشته باشه! باید پر بشه از درس پر بشه از هیلگارد و فروید و رابینسون و ...

توی خوش تیپ

یه وقتای آدم دلش می خواد بشینه یه آهنگای رو هی بشنوه! بشنوه! بشنوه وخسته نشه... یه وقتای یه تصاویری تو ذهن آدم یه هو قوی می شن، مثلا خوش تیپی یکی مثل تو، تو کت و شلوار سورمه ات که هنوزم که هنوزه یکی از زیباترین قاب هایی که از تو ذهنمه هستش، وقتی داشتی داماد می شدی، وقتی شاه داماد شد بودی، چقدر دلم برای اون لحظه تنگ می شه بعضی وقتا، بعضی وقتا مثل امروز، مثل دیروز، مثل وقتای که خیلی دوستت دارم، مثل وقتای که دلم یکم بیشتر بودنت رو می خواد...

پیشرفت

امروز تا این لحظه ۷صفحه درس خوندم! پیشرفت محسوب می شه سعیده نه؟

کبرایی!

مثلا امروز تصمیم شد که روزی دو ساعت هر سه کتابی که تو یه بازه زمانی امتحانشون رو دارم رو بخونم! خب مسلما فعلا و تا این ساعت فقط تصمیمه! کی کبرایی بشه ... ان شا الله می شه!

می دونم وسیله ام خدا...

یه حس خوبیه که یکی به آدم بگه: امروز حالم خیلی بهتره و این حس خوب رو به خاطر حرفای آدم بدونه، خدا می دونم وسیله ام... کمکم کن یادم نره...

یادم باشه.

باید خیلی خیلی خوب یاد بگیرم که هیچ وقت ناراحتی ام از یه کسی رو به یه کسی دیگه نگم، خوب یاد بگیرم که ناراحتی م رو فقط خودم می تونم درست به طرف مقابلم بفهمونم نه کسی که منو با دید خودش و حد ناراحتیی منو با نگاه خودش تلقی و انتقال می ده. یاد بگیرم که حرفمو تو دلم نگه دارم، پیش کسی از یه کسی دیگه ناراحتی م رو ابراز نکنم، اگه ناراحتم جرئتش رو داشته باشم و برم به طرفم بگم که از دستت ناراحتم، نه که به کسی بگم که می دونم خبر می بره یا حتی اگه نبره کاری برام نمی کنه جز این که خبر داره چی شده! یاد بگیرم که پای حرفی که زدم وایسم، یاد بگیرم که اگه کسی هم اومد بهم گفت برو فلان حرفو به فلانی بگو نرم بگم! یاد بگیرم که حتی اگه کسی خواست که نخود هر آشم کنه نپزم! و اگه شد نخودی باشم نه کسی که از هر سمتی توپو می خوان بزنن بهش! یادم باشه تو دعوای بقیه تا جایی که می شه دخالت نکنم، یادم باشه که جایی که به من مربوط نمی شه و کاری از دستم بر نمی آد نرم وسط ببینم چه خبره؟ یادم باشه چیزای که نوشتمو یادم نره و به یاد داشته باشم که اینا چیزای هستش که برای ارامش روح من نیازه، فقط یه نوشته نیستن باید بهشون عمل کنم...

کاش...

من موندم که چه طور باید با شما ها روبرو شد که با یه جمله یه داستان می سازید! یا اصلا باید هنگام حرف زدن با شما ها چه کلماتی رو استفاده کرد. کاش می شد دایره ی لغات شما ها رو دزدید! بعد نشست اون کلماتی که زیاد استفاده می کنید و حساسید روشون رو جدا کرد و جلوی شما ها استفاده نکرد! کاش بلد باشیم که یه اتفاق وقتی داره از یه جایی اش به جای میوه های شیرین دادن شروع به کرم افتادن می کنه رو چه طور قطع یا حرسش کنیم به جای کود اضافاه دادن بهش! کاش آدم ها خودشون کاری نکنن که آدم شاد بشه از اینکه نداره شون! کاش...

جمع چهار نفریمون

باید خیلی خیلی خوشحال باشم برای وقتی که چهار نفری می شینیم دور هم و سعی می کنیم تو رو آروم کنیم. باید برای جمعمون که گاهی دور هم جمع می شه و با ارامش می شینیم حرف می زنیم شاد باشم. ولی قطعا ناراحتم از ناراحتی تو، ناراحتم که نمی گذری، که شاد نیستی، که آروم نیستی، ولی خوشحالم چون حس کردم دیشب یکم آروم شدی با حرفامون هر چند کوچیک هر چند ظاهری...

بسم الله...

خدایا بهم انرژی بده که ۴۰ روز آیه ی ۸۰سوره ی اسرا رو بخونم. بسم الله...